خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: در پی انتشار کتاب «سهگانه خاورمیانه» سروده گروس عبدالملکیان که بهتازگی توسط نشر چشمه به بازار نشر عرضه شده، مهدی مظفر ساوجی شاعر و پژوهشگر یادداشتی نوشته و آن را برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.
گروس عبدالملکیان بهعنوان یکی از شاعران تثبیتشده شعر سپیدِ بازار نشر شناخته میشود و در کتاب مورد نظر، اشعار سالهای ۹۳ تا ۹۷ خود را گردآوری و منتشر کرده است. او ابتدای کتاب و پیش از شروع متن اصلی، آورده است: کتابی که میخوانید، مجموعه شعری پیوسته است؛ به این معنا که شعرهای این کتاب هم مستقلاند و هم پیوسته.
مهدی مظفری ساوجی در یادداشتی که درباره این کتاب نوشته، نکاتی را متذکر شده است.
در ادامه مشروح متن یادداشت مظفری ساوجی را با عنوان «زندگی، عمیقاً در سطح جریان دارد» میخوانیم:
چرا این همه خود را پشت استعارهها و اسمهای مستعار پنهان میکنیم؟ چرا اگر انتقاد یا اعتراضی داریم به جای بروز صریح و صمیمانه آن، به انواع ملاحظات و مناسبات متوسل میشویم و تا صورت خود را پشت انواع و اقسام نقابهای تساهل و تسامح پنهان نکردهایم جرأت نمیکنیم در ملأ عام ظاهر شویم. از کجا معلوم که همین استعارهپردازیها و مدارا و مراعات معطوف به آن، جامعه امروز ما را به این وضع و حال غمانگیز و رقّتبار نرسانده و در گرداب دستوپازدنهای پانتومیمی غریق (که نشان از وضعیت و موقعیت کمیک–تراژیکمان دارد) گیر نینداخته و ناگزیر و ناگریزمان نکرده که برای فهماندن منظورمان به هر خس و خاشاک و شکلکی چنگ بزنیم.
یادمان رفته بود گریه
و فکر میکردیم
باران پشت پنجره مصنوعیست
و فکر میکردیم
گلهای پشت پنجره
از کاغذ است
(سایهام را بر دیوار جا گذاشتهام، ص ۵۵)
به این سطرها رسیده بود که همراهم زنگ زد. کتاب را داده بودم که در جهان تازه شعر چشمه چاپ کند. گروس همیشه برای من عزیز بوده و هست. چه آن شبها که گاه تا دیروقت با هم مینشستیم و نَقل و نُقل مجلسمان شعر بود و فروغ و ابراهیم گلستان و اخوان و نیما و شاملو و کتابها و فیلمهایی که سفارش خواندن یا دیدنش را به هم میکردیم و چه امروز که حجم کارها و هجوم روزمرّگی، گاهی مرافقتها را به مفارقت بدل میکند و مثل گذشته اجازه نمیدهد بیشتر همدیگر را ببینیم یا قول و قرار بگذاریم و به نَقل و قول بنشینیم. خوشبختانه یادهای عزیز گذشته همچنان زنده است و شعر هنوز نفس میکشد. به هر طریق رسیده بود به این سطرها:
یادمان رفته بود گریه
و فکر میکردیم...
گفت: مهدی جان! این سطرها در شعر «دنبال چیزی میگردد زندگی» یادآور سطرهایی از م. آزاد است.
گفتم: کدام شعر م. آزاد گروس جان؟
گفت:
باران پشت پنجره بارید و ایستاد
من بیم داشتم که بگویم شکوفهها
از کاغذند
درست میگفت. فحوای این سطرها ناخودآگاه به شعر من راه یافته بود. از او تشکر کردم و در پینوشت همان شعر در کتاب «سایهام را بر دیوار جا گذاشتهام»، به این تأثیر اشاره.
تابستان ۱۳۹۶، یعنی یکسال و نیم پیش، مجموعهای از شعرهایم با عنوان «باران، با انگشتهای لاغر و غمگیناش» به وسیله انتشارات کولهپشتی منتشر شد. در این کتاب شعری دارم با عنوان «دیوانه نیست…» که یکی دو ماه پس از سرودنش احساس کردم ترجیعی شبیهِ «دیوانه نیستِ» این شعر را در جایی خواندهام. نتیجه جستوجوهایم به کتابِ «پذیرفتن» و شعر «دیوانه است» گروس عبدالملکیان که سال ۱۳۹۴ منتشر شده بود رسید. این شد که در پینوشت کتاب اشاره کردم که: «شعر دیوانه نیست… احتمالاً ناخودآگاه تحت تأثیر شعری از گروس عبدالملکیان است. قدما به این تأثیر و تأثرات توارد میگفتند.» دیدم اگر این سطرها را ننویسم خودم را مقابل خودم قرار دادهام. مگر نه آنکه در ابتدای کتاب نوشته بودم:
در دنیایی زندگی میکنیم
که تنها دروغ
راست میگوید
(باران، با انگشتهای لاغر و غمگینشاش، ص ۹)
توارد یا تأثیرپذیری در شعر اجتنابناپذیر است و در آثار شاعران گذشته، حتی در غزلهای شاعر بیبدیلی نظیر حافظ گاهی به ابیاتی برمیخوریم که ردّپای آشکار شعری از خاقانی، مولوی، سعدی، سلمان، خواجو و نظایر آنها را میتوان جستوجو کرد و پی گرفت. علی دشتی کتابی دارد با عنوان «خاقانی، شاعری دیرآشنا» که در آن به مجموعه تأثیرپذیریهای مولوی، سعدی، عطار و به ویژه حافظ از خاقانی که در مواردی به توارد انجامیده اشاره کرده است:
ای باد صبح بین به کجا میفرستمت
نزدیک آفتاب وفا میفرستمت
(خاقانی)
ای هدهد صبا به سبا میفرستمت
بنگر که از کجا به کجا میفرستمت
(حافظ)
خانه اصلی ما گوشهٔ گورستان است
خرّم آن روز که این رخت بر آن خانه برم
(خاقانی)
عاقبت منزل ما وادی خاموشان است
حالیا غلغله در عالم افلاک انداز
(حافظ)
پیام دوست نسیم سحر دریغ مدار
بیا ز گوشهنشینان خبر دریغ مدار
(خاقانی)
صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
وز او به عاشق مسکین خبر دریغ مدار
(حافظ)
به هر روی «قرائن و امارات زیادی هست که پس از سعدی، خاقانی بیش از هر شاعر دیگر مورد توجه حافظ بوده و خویشاوندی غیر قابل تریدی میان شیوه سخن آنان موجود است…» ۱
اما همچنان که توارد و تأثیرپذیری در شعر اجتنابناپذیر است، اگر شاعر (به خصوص در روزگار معاصر) خود متوجه این موضوع شود، به همان اندازه ناگزیر از بیان واقعیت است و آنچه مایه الهام و زمینه آفرینش شعرش را فراهم آورده. همچنان که در پینوشت شعرهای من تأثیر و تأثرِ م. آزاد یا ترجیع شعر گروس درج شده است.
در شعر نیما، شاملو، اخوان، فروغ، سپهری و… نیز شما ردّپای همین تأثیر و تأثرات را گاه به وضوح و زمانی پنهان و پوشیده میبینید. همچنان که رمان، داستان، نمایشنامه، فیلم، موسیقی و دیگر گونههای ادبی و هنری برکنار از چنین منابع کشف و الهامی نیستند. چنانکه مقالهها و کتابهای بسیاری در تأیید تأثیرات و تأثرات «بوف کور» و «کلیدر» از آثار مختلف هنری روزگار هدایت و دولتآبادی نوشته شده است.
با این توضیحات به سروقت کتاب «سهگانه خاورمیانه» میروم؛ مجموعه شعری که به تازگی از گروس عبدالملکیان منتشر شده و در همان یکی دو هفته اول، علیرغم قحطی کاغذ، به چاپ پنجم رسیده. جالب است که من چاپ پنجم این کتاب را که در شناسنامهاش بهار ۱۳۹۸ درج شده، در هفته اول اسفند ۱۳۹۷ خریدم. یعنی کتاب در آینده چاپ شده و در گذشته به فروش میرسد و از این نظر خیلی شبیه پارهای از شعرهای خود گروس است. شعرهایی که در آن، زمان، پس و پیش میشود و گاهی صورت گذشته و حال و آینده را نمیتوان از هم تمیز داد:
کسی نمیتواند
با من قرار بگذارد
چرا که من زمانهای مختلفی هستم
(سهگانه خاورمیانه، ۱۵)
در خوانشِ اول «سهگانه خاورمیانه» بیش از هر چیز این دو سطر نظرم را به خود جلب کرد. فکر کردم آن را کجا خواندهام:
یعنی
زمان را از دستم بازکردهام
(سهگانه خاورمیانه، ص ۹۵)
دقیق که شدم، دیدم از شعرهای خودم در همان کتابی است که سال گذشته یعنی بیش از یکسال و نیم پیش از کتاب گروس منتشر شده:
باید زمان را
باز میکردم از دستم
(باران، با انگشتهای لاغر و غمگیناش، ص ۱۰۶)
تخیل و تصویر، عیناً یکی است، حتی واژهها یکی هستند و آنچه به جذابیت و التذاذ «آن» انجامیده، زمان (مَجاز از ساعت) است که شاعر از دستش باز میکند. تصویری کاملاً شخصی و امضادار که طبیعتاً سکهاش به نام کسی میخورد که اول آن را ضرب کرده است.
کنجکاو شدم و کتاب را برای بار دوم خواندم و زیر سطرهایی که به نظر میرسید وجه یا وجوه مشترک اندیشگی، خیالی، عاطفی و… با تصاویر و تعابیر کتابهای پیشینم دارد خط کشیدم. فکر نمیکنم خواسته بیجایی باشد اگر گروس در چاپهای آتی «سهگانه خاورمیانه» به این تأثیر و تأثرات که در پارهای از آنها به حدود و ثغور توارد نزدیک شده اشاره کند. اما آن سطرها:
بلند میشود از مبل
چراغ را خاموش میکند
پرده را میکشد
و نقاشی را از کار میاندازد
(باران، با انگشتهای لاغر و غمگینشاش، ص ۷۷)
بلند میشوم
چراغ را خاموش میکنم
کوچهها را خاموش میکنم
ماه را خاموش میکنم
(سهگانه خاورمیانه، ص ۷۴)
دیروز در خانه مانده
که انتقام بگیرد از فردا
(باران، با انگشتهای لاغر و غمگیناش، ص ۱۳)
مینویسم امروز
و دیروز را به جانش میاندازم
(سهگانه خاورمیانه، ص ۷۸)
تنهایی!
آه تنهایی!
اگر تو را هم نداشتم
اگر تو را هم نداشتم
(بیمارستان، ص ۵۴)
مینویسم
هنوز تنهاییات ترکت نکرده است
که معنای تنهایی را بفهمی
(سهگانه خاورمیانه، ص ۷۹)
تکهای از تاریکی
به دستم چسبیده است و
کنده نمیشود
(بیمارستان، ص ۲۲)
شعری به قلبم چسبیده است
که برای نوشتنش باید
قبلم را دربیاورم
(سهگانه خاورمیانه، ص ۲۱)
گاهی یک گل مصنوعی
آنقدر در نقشش فرو میرود
که هیچکس نمیتواند او را بیرون بیاورد
همانجا میماند
همانجا میماند
همانجا
و آرام آرام
همهچیز را پژمرده میکند
(باران، با انگشتهای لاغر و غمگیناش، ص ۳۹-۳۸)
به خانهام آمدی
چند شاخه گل برایم آوردی
که پژمردن جهان را ببینم
(سهگانه خاورمیانه، ص ۵۱)
این در چوبی که سالهاست
روی یک پاشنه میچرخد
و جز صدای چرخیدن کلید
و پچ پچ موریانهها در گوشش
صدایی نپیچیده
روزگاری فقط
به روی بهار باز میشد
(سایهام را بر دیوار جا گذاشتهام، ص ۷۶)
چون درختی خشک به خانه آمدم
و در را
به روی همه فصلها بستم
(سهگانه خاورمیانه، ص ۴۹)
کَندم
کَندم
کَندم
ناخنهایم
انگشتهایم به آخر رسید
انگار جنازهای پنهان
جا عوض میکند در من
(شب به شیشه میزند، ص ۹)
چرا
هر چه خاک را میکَنم
به ریشههایم نمیرسم؟
(سهگانه خاورمیانه، ص ۵۹)
زندگی
عمیقاً در سطح جریان دارد
سطح
عمیقاً در زندگی
(باران، با انگشتهای لاغر و غمگیناش، ص ۴۲–۴۳)
ماهیها به سطح آب آمدهاند
عید به سطح آب آمده است
عمق به سطح آب آمده است
(سهگانه خاورمیانه، ص ۵۷–۵۸)
دستت را دراز میکنی
در تاریکی معلوم نمیشود
تو کنترل را برمیداری
یا کنترل تو را
تنها چیزی که روشن میشود
تلویزیون است
تنها چیزی که تو را خاموش میکند هر شب
(باران، با انگشتهای لاغر و غمگیناش، ص ۲۴)
مینشینم روی مبل
دکمه را فشار میدهم
و شکنجهگرم [تلویزیون] را روشن میکنم
(سهگانه خاورمیانه، ص ۷)
همان چند شادمانی کوچک هم
حتی نگاه نکردند پشت سرشان را
همان چند شادمانی غمگین
(باران، با انگشتهای لاغر و غمگیناش، ص ۸۱)
شادیهای بزرگ ترکم کردهاند
و مادرم میخواهد
شادیهای کوچک را هم کنار بگذارم
(سهگانه خاورمیانه، ص ۹۱)
روی تخت
دراز کشیده است و به نقطهای نامعلوم
خیره مانده
حتماً کسی نمرده اما
حتماً کسی مرده است
(باران، با انگشتهای لاغر و غمگیناش، ص ۱۵–۱۶)
کسی بر تخت خوابیده
کسی بر تخت مرده است
و هر دو
تا ابد تنها هستند
(سهگانه خاورمیانه، ص ۷۵)
میخواهم برگردم
روبهروی بیست سالگیام بنشینم
در کافهای
(باران، با انگشتهای لاغر و غمگیناش، ص ۸۷)
میخواهم
در آبهای گلآلود شنا کنم
در روزهای قبل قرار بگذارم
(سهگانه خاورمیانه، ص ۹۱)
و این دو شعر که در هر دو، سفیدی کاغذ به برف تشبیه شده است؛ با این تفاوت که اولی بیش از ده سال پیش سروده شده و در کتاب «رنگها و سایهها» به چاپ رسیده:
شاید قشنگترین شکل همین باشد
سفید
سفیدِ سفید
من آسمانی آبی بر آن بکشم
تو پای ابرها را به آن بکشانی
اصلاً یکی خیال کند برف است
و قاب گرفته شود برای پذیرایی
(رنگها و سایهها، ص ۵۹)
به آخرین دانههای برف نگاه میکنم
به آخرین سطرهایی
که بر من می بارند
آه، زمستان کاغذها!
شعری در من است
که شما را آب خواهد کرد؟
(سهگانه خاورمیانه، ص ۸۰)
البته امروز توارد و تأثیرپذیری مرزهای خود را گسترش داده و شاعران در سطحی وسیع (به لحاظ جغرافیایی) از هم تأثیر میپذیرند؛ چنانکه دکتر شفیعی کدکنی در «با چراغ و آینه» (که به جستوجوی ریشههای تحوّل شعر معاصر ایران پرداخته) به صراحت اشاره میکند که: «در آغاز این قرن، ایرج و بهار و پروین از شعرهای امثال لافونْتِنِ فرانسوی و کریلُف روسی الهام میپذیرند و در نسل بعد، نیما یوشیج با تأثیرپذیری از رمانتیکهای اروپایی و رمزگرایانِ ایشان، عامل تحوّلی بنیادی در صورت و ساخت و فضای شعر ایران میشود؛ تا آنگاه که در نیمه دوم این قرن، شاملو و اخوان و فروغ و سپهری، از رهگذرِ آشنایی با شعر مایاکوفسکی و برشت و الوار و آراگون و الیوت و لورکا و سَنْ ژون پرس در فضای «باغ آینه»، «هوای تازه» ای را وارد ریه شعر فارسی میکنند که سرانجام آن «تولدی دیگر» است در قلمرو شعر مدرن ایرانی …» ۲
و در جایی دیگر از آن کتاب وقتی به تأثیرپذیری شعر خودش از شاعری فرنگی میرسد، مینویسد: «اگر چنان شعری باشد و من نخوانده باشم، پیشاپیش، به فضل تقدّم آن شاعر اعتراف میکنم.» ۳
پینوشت:
۱– «خاقانی»، شاعری دیرآشنا، علی دشتی، زیر نظر مهدی ماحوزی، انتشارات اساطیر، ۱۳۶۴، ص ۱۱۳–۱۱۴.
۲– با چراغ و آینه، محمّدرضا شفیعی کدکنی، انتشارات سخن، ۱۳۹۰، پشت جلد.
۳– همان کتاب، ص ۲۴–۲۵.
منابع بر اساس سال انتشار:
رنگها و سایهها، مهدی مظفری ساوجی، انتشارات مروارید، ۱۳۸۶.
سایهام را بر دیوار جا گذاشتهام، مهدی مظفری ساوجی، انتشارات چشمه، ۱۳۸۹.
شب به شیشه میزند، مهدی مظفری ساوجی، انتشارات مروارید، ۱۳۹۰.
بیمارستان، مهدی مظفری ساوجی، انتشارات چشمه، ۱۳۹۴.
باران با انگشتهای لاغر و غمگیناش، مهدی مظفری ساوجی، انتشارات کولهپشتی، ۱۳۹۶.
سهگانه خاورمیانه، گروس عبدالملکیان، انتشارات چشمه، ۱۳۹۷.
نظر شما